بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست...
اللهم عجل لولیک الفرج.

ظهور ؛ در جمجمه هاست نه در جمعه ها ... .

آخرین نظرات
نویسندگان

۳۸ مطلب با موضوع «دین و حکایت» ثبت شده است

۲۲
ارديبهشت

علامه طباطبایی

حکیم الهی و مفسر کبیر قرآن کریم،

حضرت آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبایی(قدس سره)در خانه بسیار مهربان بودند.

فرزندان ایشان گفته اند ایشان هرگز به کسی نمی گفتند چیزی برایشان بیاورد و به اصطلاح دستور نمی دادند!

بلکه خود کارهایشان را انجام میدادند.

دختر مکرمشان میگوید: پدرم حتی در اواخر عمرشان که بیمار بودند وقتی من به خانه شان می رفتم با آن حال جسمی  برای ریختن چای از جای خود بر می خاستند و وقتی میگفتم چرا نگفتید من برایتان چای بیاورم؟ میگفتند نه~ تو مهمانی، سید هم هستی و من نباید به تو دستور بدهم.

هنگامی که درب منزل ایشان را میزدند معمولا خود علامه در را باز  و از مراجعین استقبال می کردند.

یکی از فضلای حوزه اظهار داشته است : علامه طباطبایی ابعاد مختلف اخلاق و آداب اسلامی  را کاملا رعایت می کردند.بارها اتفاق افتاد که وقتی به محضرشان رسیدم ایشان شخصا برایم چای آوردند و این برای من خیلی سنگین بود و هرچه اصرار کردم که این کار را انجام ندهند نمی پذیرفتند و چون اکثر اوقات کسی در منزل نبود و اگر هم بود یک نفر بود که برای انجام کارها بیرون میرفت لذا ایشان تنها می ماندند و شخصا از میهمان پذیرایی می کردند.

منبع :جرعه های جان بخش،فرازهایی از زندگی علامه طباطبایی، ص376

  • مجید حمیدی
۲۱
ارديبهشت

نماز

مرحوم  کلینى و شیخ طوسى و طبرسى از زهرى نقل کرده اند که گفت :

بسیار و مدتها در طلب حضرت مهدى (علیه السلام ) بودم ،

و در این راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج کردم و به هدف نرسیدم ، تا اینکه...

  • مجید حمیدی
۲۱
ارديبهشت

عجب سوالی پرسیدم!

آقا خیلی غریبه

کیه که دوست نداشته باشه در رکاب گل نرگس(عج) باشه؟!

همه ی ما آرزومونه!

اما به حرف نیستش!

به عمل،کار برآید به سخنرانی نیست!

چند وقت پیش با چندتا از جوونای محله مون راجع به یاران امام زمان(عج) و تنهایی و غربت ایشون داشتیم صحبت میکردیم ، جالبه هرموقع از این نوع صحبت ها که پیش میاد همه عاشق و سینه چاک حضرت میشن و تو دعای ندبه انقدر صداش میزنن که صداشون میخواد گوش فلک و کر بکنه!

اما ...

  • مجید حمیدی