بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست...
اللهم عجل لولیک الفرج.

ظهور ؛ در جمجمه هاست نه در جمعه ها ... .

آخرین نظرات
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۲۳
اسفند

خوبی

امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند:

التَّبَرُّعُ بِالمَعروفِ وَ الاِعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ مِن اَکبَرِ السُّؤدَد

آغاز نمودن به نیکی و بذل و بخشش ، پیش از

درخواست نمودن ،از بزرگترین شرافت ها و

بزرگی هاست.

(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص71)

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دَمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی

  • مجید حمیدی
۰۱
اسفند

کوزه

می گویند استادی بود کوزه گر و باتجربه. کوزه‌های لعابی می‌ساخت و بی شمار مشتری داشت. نزد وی، شاگردی زرنگ شاگردی می‌کرد. او می‌کوشید همۀ تجربه‌های استاد را فرا بگیرد تا روزی، رقیبش شود. سرانجام روزی فرا رسید که شاگرد، ... .

  • مجید حمیدی
۲۶
بهمن

ترک گناه

5 دقیقه با امام زمان (عج)

حجةالإسلام دارستانی
مدت زمان:←00:05:17
صاحب اثر: مؤسسه صافّات

  • مجید حمیدی
۲۲
بهمن

انتظار

امام زمان (عج) خود فرموده است :

↓↓↓

"شما خوب باشید ما خودمان شما را پیدا می کنیم"

در محضر علامه طباطبایی ص 188

  • مجید حمیدی
۰۲
اسفند

ای بی قرار لحظه های فاطمیه............................................................مردم از هجرت در عزای فاطمیه

تا روی زیبای تو را یک شب ببینم.......................................................چون شمع میسوزم به پای فاطمیه

این روزها گفتم کمی مثل تو باشم......................................................مشکی به تن کردم برای فاطمیه

آقا بیا یاری بده این اشکها را.......................................................سخت است بی تو روضه های فاطمیه

تو خوب میدانی که از تو جز شهادت........................................................چیزی نمیخواهد گدای فاطمیه

باز هم موسم پرپر شدن گل آمد............................................................بازهم فصل فراق گل و بلبل آمد

آسمان دل ما ابری و بارانی شد...................................................دیده را موسم اشک و گهرافشانی شد

دل بی سوز و گداز از غم زهرا دل نیست..........................................دل اگر نشکند از ماتم او جز گِل نیست

خون و اشک از دل و ازدیده ما می جوشد...........................................فاطمه صورت خودرا ز علی می پوشد

عمر کوتاه تو ای فاطمه فهرست غم است............................................قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

رفتی اما ز تو منظومه غم بر جا ماند...............................................با دل خسته و بشکسته علی تنها ماند

اثر دست ستم از رخ نیلی نرود...........................................................هرگز از یادعلی ضربت سیلی نرود

باعلی راز نگفتی تو ز بازوی کبود..................................................با پدر گوی که بعد از تو چه بود و چه نبود

شهراگر شهرتو پس حمله به آن خانه چرا؟............................................مرگ جانسوز چرا؟دفن غریبانه چرا؟

داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز........................................مدفن گمشده در شهرمدینه است هنوز

باغ تاراج شده عطر اقاقی مانده است...........................................سنت دفن شبانه ز تو باقی مانده است

شعر: گلچین  احمدی ج 10

  • مجید حمیدی