هنگامی که متولّد می شویم در گوشمان اذان می گویند
و هنگامی که از دنیا می رویم بر ما نماز می خوانند ...
چه اندک است میان آن اذان و این نماز !
و چه زود دیر می شود ... .
هنگامی که متولّد می شویم در گوشمان اذان می گویند
و هنگامی که از دنیا می رویم بر ما نماز می خوانند ...
چه اندک است میان آن اذان و این نماز !
و چه زود دیر می شود ... .
پیامب اسلام فرمود: «حب الدنیا رأس کل خطیئة ...
یعنی محبت به دنیا سرچشمه همه خطاها است.
(مصباح الشریعة / ترجمه مصطفوى ص: 35-36).
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ
ﻣﯽ کند و ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ
ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟ !!!!!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ!
ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛
ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ،ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ...
ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خوﺩ می گیرﺩ...
ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻱ ﻣﻦ ...ﻣﻦ ... ﻣﻦ ....
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ !
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ!
ﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟!
ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟!
نگاه دیگران به شما از دریچه مثبت،همیشه باعث پیشرفت شما نیست ... .
امام صادق (ع) فرمود : بهترین دوست من کسی است که عیب هایم را به من هدیه دهد.
کافی ج 2 ص 639
مردی وارد گل فروشی شد
تا دسته گلی سفارش داده
و با "پست" ! برای مادرش که در شهر دیگری زندگی میکرد بفرستد.
وقتی از گل فروشی خارج شد دختر کوچکی را دید
که در کنار در نشسته بود و گریه میکرد.
مرد جلو رفت و از او پرسید :
دختر خوب ، چرا گریه میکنی؟
دخترک گفت :
میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است.
مرد لبخندی زد و گفت :
با من بیا من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ میخرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج میشدند
دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود
لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت به لب آورد.
مرد به دخترک گفت : میخواهی تورا برسانم؟
دخترک گفت: ...
نه ، تا قبر مادرم راهی نیست ...
مرد دیگر نمیتوانست چیزی بگوید...
بغض گلویش را گرفت...
دلش شکست و اشکش جاری شد. ..
طاقت نیاورد...
به گل فروشی برگشت...
دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد
تا با دست خودش آنرا به مادرش هدیه کند...
آری! پیامبر فرمود: بهشت زیر پای مادران است.
میزان الحکمه ح 22691
حضرت عیسی (علیه السلام) با جمعی سخن می گفت، فرمودند:
من بیماران را مداوا کردم
به اذن خدا به آنها شفا دادم
و مبتلایان به بیماری جُذام و زمین گیرها را به اذن خدا سلامتی دادم
وبه بالین مردگان آمدم و به اذن خدا آنها را زنده نمودم
ولی درمورد درمان "احمق" درمانده شدم و نتوانستم اورا اصلاح کنم
شخصی پرسید: ای پیامبر خدا!
احمق کیست؟
حضرت عیسی (علیه السلام) نشانه های احمق را چنین بیان کرد: