عقلِ زندگی
تـنـهـا ویـژگـى آدمـى در مـیـان دیـگـر مـوجـودات زنـده ، عقل است .
بـه راسـتـى عـقـل چـیـسـت ؟ آیـا عـقـل هـمـان درک یـا شـعـور اسـت ؟ آیـا عقل همان مغز یا مخ است ؟
در وجـود و نـهـاد انـسـان ، ودیـعـه اى اسـت کـه هـمـه زیـبـایـى هـا و کـمـال هـا و پـیـشـرفـت هـاى او مـرهـون هـمـان اسـت و نـامـش عقل است. حضرت على (علیه السلام ) مى فرماید: هیچ زینتى همچون خرد نیست .
عـقـل همان توانایى باز شناختن خوب و بد و زشتى و زیبایى و معیار بندگى و عبادت حق است ؛ پـس عـقـل ، چراغ زندگى است ؛ معیار بندگى خدا و کسب سعادت و باز شناختن زشتى ها و زیبایى ها و برگزیدن خوبى ها است .عـقـل تـنـهـا نردبان تکامل و دورى از لغزش و انتخاب راه بهتر است و گزینش برتر ، کار عقل است .
اکـنـون این سؤ ال مطرح مى شود که آیا عقل و قدرت انتخاب در همه انسان ها یکسان است و آیا این عقل ، توسعه پذیر و رشد یافتنى است ؟
عقل بر دو گونه است : یک گونه ، همان عقل طبیعى است که هر انسانى با ولادت خود آن را دارد؛ یـعـنى همان چیزى که او را از دیوانگان و جانوران وحشى ممتاز مى سازد. على (علیه السلام ) مى فرماید: انسانیت انسان به عقل او است .
گونه دیگر عقل ، قابل توسعه و تکامل است و در هرکس به گونه اى ویژه مى باشد و آن عقل تجربى و عقل زندگى است . امام على (علیه السلام ) مى فرماید:عـقـل بـر دو گونه است : عقل طبیعى و عقل تجربى که هر دو براى انسان سود آور است (و این عقل قابل رشد است ). عقل ، غریزه اى است که با دانش و تجربه آموزى افزون مى شود. تنها به یارى عقل مى توان بر مشکلات روزگار پیروز شد. امام صادق (علیه السلام ) نیز در این باره مى فرماید: تلاش بسیار در علم و دانش ، درهاى تعقل را باز مى گشاید.
و ایـن هـمـان عـقـل اسـت کـه از آن بـه عـقـل زنـدگـى تـعـبـیـر مـى کـنـیـم . مـعـنـاى عـقـل زنـدگى هـمـان تـعـقـل و بـهـره گـیـرى صـحـیـح از عـقـل اسـت ؛ زیـرا بـسـیـارى از کـارهـاى نـادرسـت ، نـتـیـجـه بـه کـار نـبـردن درسـت عـقـل بـوده چـنـان کـه بسیارى از کارهاى سنجیده و حساب شده نتیجه بهره گیرى درست از عقل است .
هـسـتـنـد کـسـانـى کـه عـاقـلنـد، یـعـنـى دیـوانـه نـیـسـتـنـد، ولى عقل زندگى ندارند و همیشه پس از انجام کارى به اشتباه خود پى مى برند و افسوس مى خـورنـد کـه : اى کـاش نـگـفـته بودم ، یا فلان کار را نکرده بودم ، یا اى کاش چنین کرده بودم !
نبود رشد فکرى و تجربه و پختگى در امور زندگى ، یا در بخشى از امور، نتیجه نبود عـقـل زنـدگـى اسـت . بـه عـبـارت دیـگـر، در مـقـابـل عـقـل طـبـیـعـى ، انـسـان نـیـازمـنـد عـقـل دیـگـرى اسـت کـه آن را عقل زندگى مى خوانیم .
هـر دارنـده عـقـلى ، عـاقـل نـیـسـت ، و هـر کـس نـمـى تـوانـد بـراى خویش زندگى درست را بازشناشد و خوب زن دارى ، شوهر دارى ، بچه دارى ، مردم دارى ، مدیریت و تدبیر کند.
در مـسـائل زنـدگـى ، عـلاوه بـر عـقـل طـبـیـعـى ، بـایـد داراى عـقـل زنـدگـى نـیـز بـود کـه از راه هاى گوناگون به دست مى آید؛ مانند به کارگیرى عـقـل طـبـیـعـى ، بـهـره گـیـرى تـجربه هاى خویش یا دیگران ، مشورت و بهره گیرى از رهنمودهاى انبیا و اولیاى خدا (علیهم السلام ) و دستورهاى ارشادى ادیان الهى .
وقتى مى گویند که یک رهبر، یک مدیر، یک رئیس جمهور باید مدیر و مدبّر باشد، یعنى بـایـد عـاقـل بـا تـدبـیـر باشد؛ زیرا از هر کسى کار مدیریت ساخته نیست . باید داراى عقل تجربه و عقل اجتماعى یعنى همان عقل زندگى باشد.
مـى توان گفت که علم زندگى ، علم برخوردهاى اجتماعى ، علم اقتصاد، علم سیاست و اداره امور، علم جذب و دفع ، شناخت دوست و دشمن ، شناخت زمان و مکان ، شناخت انسان ها و افراد انسانى ، شیوه هدایت ، شیوه تدریس و تعلیم چگونگى برخورد با خویشاوندان ، جوانان ، بـزرگـسـالان ، عـالم یـا جـاهـل ، بـا فـرهـنـگ و بـى فـرهـنـگ و ... هـمـه از عقل زندگى سرچشمه مى گیرد.
بـهـره مـنـدى از عقل زندگى به پیشرفت و موفقیت انسان کمک مى کند و در بن بست ها به یارى آدمى مى شتابد و او را از بن بست بیرون مى آورد.
زندگى موفق رازهاى خوب زیستن
عباس رحیمى