بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست...
اللهم عجل لولیک الفرج.

ظهور ؛ در جمجمه هاست نه در جمعه ها ... .

آخرین نظرات
نویسندگان

مهربان باشید

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۳۰ ب.ظ

مهربان باشید

روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش می‌آید ، با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.
وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده ، مرد از آنجا دور شد. دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت او را شناختی؟
نانوا گفت نه ، حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده. دوست نانوا گفت وای بر تو ، آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است!
نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند. زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم ، زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد.
روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ ، جهنم کجاست؟ شیخ گفت :

"جهنم جایی است که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند"

  • مجید حمیدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی