بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

کیست مرا یاری کند...؟

بینش 313

اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست...
اللهم عجل لولیک الفرج.

ظهور ؛ در جمجمه هاست نه در جمعه ها ... .

آخرین نظرات
نویسندگان

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیره و سخن بزرگان» ثبت شده است

۰۴
اسفند

احترام والدین



‍ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):

«کسی که به پدر و مادرش بی احترامی کند، خیر از دنیا و آخرت نمی‌بیند. پیرمردی بود که حدود نود سال عمر کرد، اما نه بچه ای داشت و نه خانه و زندگی، خیلی با فلاکت زندگی کرد. من شنیدم که پدر این آدم، او را در جوانی نفرین کرده و گفته: «امیدوارم صاحب زن و بچه و خانه و زندگی نشوی» نود سال هم عمر کرد، اما در اثر نفرین پدر، که از او ناراضی بود، با فلاکت زندگی کرد.»

طریق دوست/ص۱۸

  • مجید حمیدی
۰۳
اسفند

ارزش واقعی انسان



علامه جعفری (ره ) می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.

موضوع این بود ... .

  • مجید حمیدی
۰۱
اسفند

عیبجویی

یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم.در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند.

پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند.

پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خَلق اُفتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!

گلستان سعدی

  • مجید حمیدی
۰۱
اسفند

کوزه

می گویند استادی بود کوزه گر و باتجربه. کوزه‌های لعابی می‌ساخت و بی شمار مشتری داشت. نزد وی، شاگردی زرنگ شاگردی می‌کرد. او می‌کوشید همۀ تجربه‌های استاد را فرا بگیرد تا روزی، رقیبش شود. سرانجام روزی فرا رسید که شاگرد، ... .

  • مجید حمیدی
۰۱
اسفند

چسبیدن به دنیا



یکی از علمای ربّانی نقل می‌کرد: در ایّام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت و بسیار آن را دوست می‌داشت، همواره در یاد آن بود که گم نشود و آسیبی به آن نرسد، او بیمار شد و بر اثر بیماری آنچنان حالش بد شد که حالت احتضار و جان دادن پیدا کرد، در این میان یکی از علماء در آنجا حاضر بود و او را تلقین می‌داد و می‌گفت: بگو: «لاإله إلاّ اللّه» او در جواب می‌گفت: «نشکن نمی گویم».
ما تعجّب کردیم که چرا او به جای ذکر خدا، می‌گوید: نشکن نمی گویم، همچنان این معمّا برای ما بدون حلّ ماند، تا اینکه ... .

  • مجید حمیدی